این اثر ، تکهتکههای روح مردی است که در زمستانی بیپایان گرفتار شده؛ جایی که زمان میمیرد و سایهها تنها همدماند. هر واژه، قبرستانی است از آرزوهای دفن شده. نثری سنگین و تصویری که مستقیماً به سیاهیهای ذهن میپردازد. ترکیب خاطرات فراموش شده با واقعیتِ تلخ حال، خواننده را در فضایی خفقانآور رها میکند. اینجا حتی دیوارها هم خاطرات را به یاد میآورند. برای آنانی که ادبیات روانکاوانه و تاریک را میپسندند؛ کتابی که نه داستان که زوال یک انسان را روایت میکند. اثری که پس از خواندن، بر ذهن مینشیند و رهایت نمیکند